دهنتوببند،فقط گوش کن.....

(دنیاتوی آسمونش خلاصه میشه،وآسمون توی بارون.........)

خسته

کسی که توحرفاش زیاد میگه بیخیال

بیشتر از همه فکر و خیال داره

فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره   

چون خسته س....

 

خسته ام..........خسته.......................

..

نویسنده: باران ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آره.........
خانمی براي ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعني لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقي دختر بنام Vikki زندگي ميكند. كاري از دست خانم حميدي بر نمي آمد و از طرفي هم اتاقي مسعود هم خيلي خوشگل بود.
 
او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوي بيشتر او مي شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من ميدانم كه شما چه فكري مي كنيد ، اما من به شما اطمينان مي دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقي هستيم . "
حدود يك هفته بعد ، Vikki پيش مسعود آمد و گفت : " از وقتي كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره اي من گم شده ، تو فكر نمي كني كه او قندان را برداشته باشد ؟ "
" خب، من شك دارم ، اما براي اطمينان به او ايميل خواهم زد. "
او در ايميل خود نوشت : مادر عزيزم، من نمي گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمي گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتي كه شما به تهران برگشتيد گم شده . " با عشق، مسعود  "
روز بعد ، مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود : پسر عزيزم، من نمي گم تو با Vikki رابطه داري !!! ، و در ضمن نمي گم كه تو باهاش رابطه نداري . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش مي خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود. با عشق ، مامان !!!
 

نویسنده: باران ׀ تاریخ: جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پست.............

هیسسسسسسسسسسسسسس.......آروم باش،خوابه!می خوام به دربگم دیواربشنوه.....

میگم که وقتی رفتم نگی نگفتی..........

می دوم خوابی امامیگم،آروم می گم؛پس خوب گوشاتوبازکن:

-دوست داشتم اماحالادیگه نه..........آدم خوبی  بودی امامن لیاقتت رونداشم خداحافظ خوابای خوب ببینی.........

(صدای بسته شدن در........)

-چه کابوس وحشت ناکی بود،خواب دیدم دارم ازت جدامی شم..........

-شنیدی؟

-کجایی؟

-کجایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

-نننننننننننننننننننننننننننننننننننننه

بارون:آره تولیاقتشونداشتی.............توازهمه پست تری..........تولیاقت هیچ دلی رونداری..........بروبمیر

هیچ وقت برای کارای پست خودتون دلیلای پست نیارید........

نویسنده: باران ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

سلام،من نه یه عاشقم نه یه معشوق فقط تنهام؛نمی خوامم کسی تنهایی هاموپرکنه...این جاروهم واسه دل تنهای خودم زدم...نه واسه دلهای تنها...واسه خنده اومده باشی اینجا،طوری باغم دنیامی خندونمت که هیچ دستمالی جواب گریه هاتونده...حالاخوددانی


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , saketbash.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM